قبل از این که زندگی را تف کنی | چگونه خودمان را بکشیم؟

قسمت دوم

دوست داشت پیش‌خدمت و رئیس هتل را با هم آتش بزند با این حال به فشردن دندان‌هایش روی هم اکتفا کرد. بازوهایش را که کارکنان حراست محکم گرفته بودند با فشاری آزاد کرد و رو به روی رئیس هتل نشست. رئیس مردی مسن و چاق بود. کلهٔ طاسش را خاراند و گفت:
ـ آقا خودتان می‌دانید ولی استفاده از تفنگ آن هم برای کشتن خودتان دیوانگی محض است.

ـ هاه. چرند نگویید لطفا. شما احمق‌ها فقط می‌ترسید جنازه‌ام بیفتد روی دست‌تان و پلیس پدرتان را دربیاورد.

رئیس هتل در کمال خونسردی از کشوی کنار میزش آلبومی در آورد و جلوی مرد گذاشت.
ـ درک می‌کنم که اعتماد شما با چند کلمه حرف به دست نخواهد آمد. پس گمانم بد نباشد نگاهی به سوابق‌مان بیندازید.
مرد خصمانه آلبوم را برداشت و ورق زد. صفحهٔ اول عکسی از انسانی سوخته و چسبیده به تخت بود. صفحهٔ کناری عکس یک بچه بود. بچه‌ای خشک شده که کنار پریز برق وا رفته بود. درون مشتش چنگالی بود که ادامهٔ نوک فلزی‌اش در سوراخ‌های پریز فرو رفته بود.
مرد اخم کرد. رئیس هتل کمی خم شد و با دیدن آن بچه گفت:
ـ این طفلک قربانی خشونت خانگی بود.

ـ خیلی ناجور است که بچه در این سن معنی خودکشی را بداند.

رئیس هتل ترحم‌آمیز لبخند زد.
ـ اوه نه آقا. در واقع پدرش ترک‌شان کرد و مادرش دائم‌الخمر بود. یک روز این بچه سر خود رفته بود تا فقط بازی کند. اما خب می‌دانید که… برق هم‌بازی خوبی نیست.
مرد صفحات بیشتری ورق زد. زنی که جسد کبودش به دار آویخته شده بود و پیرزنی که در گلوی خود چاقو فرو برده بود. جوانی هم با چنگک شکمش را پاره کرده بود.

مرد با چهرهٔ مچاله به دل روده‌های جوان داخل عکس نگریست.
ـ نمی‌فهمم منظورتان از نشان دادن این آلبوم چیست.
ـ قربان فقط خواستم بدانید که ما سال‌هاست با افرادی که خودکشی می‌کنند سر و کله زده‌ایم. این آلبوم‌ها فقط نماد اعتماد ما هستند. همان‌طور که ملاحظه کردید ما همه جور مرگی را بین مشتری‌های خودمان دیده‌ایم. از همین رو می‌توانیم بهترین روش را به‌تان پیشنهاد کنیم.
ـ اما مگر مردن با تفنگ چه اشکالی دارد؟
ـ خیلی اشکال‌ها قربان. به این کاتولوگ نگاهی بیندازید.
مرد کاتولوگ را باز کرد. کاغذهای گلاسه را ورق زد. روی برگه‌ها عکس انواع چیزهایی مثل تبر، تپانچه و طناب دار چاپ شده بود. کنار هر کدام هم مزایا و معایب استفاده از آن‌ها نوشته شده بود.

 

 

مرگ با شلیک به سر:
این نوع مرگ شاید به نظر حتمی باشد اما باید بدانید که علاوه بر درد شدیدی که همان لحظه تجربه می‌کنید اگر زنده بمانید احتمالا فلج، کور، کر و… می‌شوید و تا ابد هم زجر خواهید کشید. شاید بگویید چطور ممکن است آدم با شلیک گلوله زنده بماند؟ باید بگویم که ونسسلو موگل (Wenceslao Moguel) مردی بود که از شلیک گلوله‌های یک جوخهٔ آتش زنده ماند. حتی یک گلوله هم به سرش اصابت کرده بود. اما او خود را به مردن زد تا بعد در فرصت مناسب فرار کند. جالب است بدانید او بعد از التیام تا سن طبیعی ۷۹ سالگی عمر کرد.

معایب:
۱. درد زیادی خواهید کشید.
۲. ممکن است به علت نشانه‌گیری ضعیف فقط همسایه‌ها را الکی _در حالی که هنوز نمرده‌اید_ به خانهٔ خود بکشید.
۳. اگر زنده بمانید احتمالا فلج، کور، کر و مطمئنا بدبخت خواهید شد.

مزایا:
۱. با صدای بلند گلوله افراد زود جنازه‌تان را پیدا خواهند کرد.
۲. می‌توانید به سبک روسی رولت بازی کنید تا مردن مهیج شود.
۳. درد زیاد ممکن است باعث فعال شدن هورمون دی.ام.تی شود و تا مدت زیادی در توهم سر کنید.
تبصره: ممکن است این توهم به جای رویایی شیرین کابوسی مضحک باشد.

 

 

 

مرگ با قرص برنج
این نوع مرگ هم خیلی رایج است. به خصوص در دوره‌ای بین ایرانیان بسیار رواج یافت. البته شاید فکر کنید که بعد از استعمال این قرص‌ها آرام خواهید مرد با این حال باید بگویم که این مرگ بسیار بسیار کثیف است. شما هم‌زمان هم استفراغ می‌کنید و هم اسهال می‌شوید. آن قدر کثیف که شاید حتی مرده‌شور هم رغبت نکند بشویدتان.

معایب:
۱. چسبنده و کثیف مردن.

۲. برون‌روی حتی در کف قبر.

۳. غرق‌ شدن در ریق، قی، مدفوع شل و استفراغ آبکی خویش.

۴. برانگیختن نفرت عمومی و دور شدن افراد از جسد وامانده‌تان.

 

مزایا:
۱. با ایجاد بهترین محل برای تخم‌ریزی مگس‌ها به زاد و ولد بیشتر این موجود کمک کرده‌اید.

 

 

 

 

خودسوزی

این نوع مرگ با شدیدترین درد همراه است. اگر مایلید با این روش بمیرید حتما مطمئن شوید که خودتان را به خوبی در نفت غلتانده‌اید.

معایب:
۱. درد شدید.

۲. جسدی بی‌ریخت.

۴. این نوع مرگ به گرمایش زمین کمک می‌کند.

 

مزایا:
۱. کم‌تر شدن عذاب الهی بعد از مرگ (اگر به زندگی پس از مرگ معتقدید).

۲. اگر زمستان باشد افراد می‌توانند خودشان را با جسد در حال سوختن شما گرم کنند.

 

پس از خواندن تمامی موارد مرد تبسم‌کنان سری تکان داد و  کاتالوگ را بست.

_ خیلی ممنونم. باعث شدید به درستی انتخاب کنم. الحق که مرگ با کلت اشتباه محض بود.

رئیس هتل بلند شد و به گرمی دست‌هایش را فشرد.
ـ رضایت شما باعث افتخار ماست. راستی پیشنهاد می‌کنم قبل از اقدام به بخش مخصوص قبل از مرگ هتل‌مان هم سری بزنید.

ادامه دارد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *