اگر مادربزرگتان با نصیحتهای فراوان زندگیتان را کسل و بیهوده کرده، اگر مدام خلط گلویش را -متاسفانه در حضور شما- لای دستمال تف میکند، اگر ناهار تعارفتان میکند ولی غذا دلمهسیرابی پخته، اگر…
اوه اوه صبر کنید. اگر مادربزرگتان حتی یکی از شرایط بالا را دارد یعنی او به طور اورژانسی نیاز دارد بمیرد. بله به نظر، کسی باید این موجود نازنین را آرام کند تا این قدر وول نزند و باعث پریشانی روان نشود. باید آنها را به آرامش دعوت کرد. مثلا… آرامشی ابدی. اما چه کسی لیاقت انهدام مادربزرگها را دارد؟ دقیقا درست حدس زدید. ما.
بله مگر ما مادربزرگهایمان را دوست نداریم؟ پس چه کسی بهتر از ما. اما خب این کار باید خیلی محتاطانه انجام شود. اگر همینطوری زرپ چاقو را بکنیم در قلبشان که خودمان را انداختهایم در مخمصه. پس باید خیلی سوسکی کار را پیش برد. در ادامه به چند راه سوسماری اشاره خواهم کرد.
کشتن با عشق
بله درست خواندید. کشتن با عشق بهترین گزینهست. لطفا طبق دستور زیر پیش بروید.
۱. یک جعبه شیرینی بخرید.
۲. چای را همراه با شیرینی برایش ببرید.
۳. این کار را هر روز تکرار کنید.(به یاد داشته باشید خودتان لب نزنید.)
۴. صبر کنید تا به خاطر دیابت، قند خون، فشار و… بمیرد.
۵. در مراسم ختم از خاطرات خوبتان تعریف کنید و اشک بریزید.
سناریو لیز خوردن با صابون
میدانم خیلی چندش است اما در این سناریو باید پیری را به حمام ببرید. اگر نخواست اصرار کنید و اگر باز نخواست بگویید موهایش خیلی سفید شده. سپس دستور زیر را اجرا کنید.
۱. تظاهر کنید به سلیقهٔ او اهمیت میدهید. رنگ مویی مطابق میلش بخرید.
۲. بساط رنگ زدن را آماده کنید.
۳. رنگ را بتپانید کف کلهاش.
۴. همهجا را رنگ بزنید. حتی تا روی چشمهایش.
۵. وقتی اعتراض کرد بگویید:«ای وای چشماتو باز نکن تا بشورمش.»
۶. به جای شستن، صابونی کنار پاهایش بگذارید.
۷. او را به طرف صابون هدایت کنید.
۸. وقتی لیز خورد کمی عقبتر بایستید تا چنگتان نزند.
۹. چک کنید مرده باشد. (حتما چک کنید بعضی مادربزرگها خیلی سخت جاناند.)
۱۰. تلاش کنید صدایتان اندوهناک به نظر برسد. شیونکنان زنگ بزنید به کسی و خبر مرگش را بدهید.
نکتهٔ طلایی: به افراد بگویید یک لحظه رفتید حوله بیاورید که متاسفانه مادربزرگ لیز خورد.
در خوابکشی
۱. از چند ماه قبل او را به نوشیدن دمنوش قبل از خواب تشویق کنید.
۱. زمان صرف دمنوش را به خاطر بسپارید.
۲. یک شب بیخبر و دزدکی وارد خانهاش شوید.
۴. قرص خوابها و هر قرصی گیرتان آمد داخل دمنوشش بریزید.
۵. چمدانتان را ببندید. چند وقت شهر دیگری بروید تا آبها از آسیاب بیفتد.
بعد از کشتنش عذاب وجدان گرفتهام، چه کنم؟
عزیزان من لازم نیست اصلا عذاب وجدان داشته باشید. مگر مادربزرگتان وقتی خلطش را تف میکرد عذاب وجدان داشت؟ خیر او به هیچ وجه اهمیتی به جریحهدار شدن روانتان نمیداد. ضمنا او دیگر زندگی خودش را کرده بود و فقط داشت مال شما را تباه میکرد. پس بیخیال. بروید خوش بگذرانید و خیالتان نباشد. به امید آن که دیگر هرگز نبینیمشان حتی بعد از مرگ.
کلام پایانی
بهتان اطمینان میدهم این کار به سختیهایش میارزد. یک زندگی آرام و بیمادربزرگ. فقط تصورش را کنید. محشر است. اگر وسط راه شک کردید میتوانید با تصور کردن همچین زندگی آرامی، خودتان را به ادامه دادن تشویق کنید. حتما ادامه دهید. اگر روشهای بالا جواب نداد و موفق نشدید مادربزرگتان را بکشید؛ یادتان نرود روی مادربزرگ دیگرتان امتحانش کنید. خوشبختانه انسانها اغلب دو مادربزرگ دارند.
🦎یادداشتهای یک جانی
3 پاسخ
زهراجان خیلی از دست مادربزرگت انگار شکاریها
فکر کنم خواهر منم این متن رو دوست داشته باشه.
حتی خود مادربزرگم هم دوست داره بر علیه پدربزرگم به کار میبره
😂عه. ممنون از توجهتون.💛
ولی نه من خیلی مادربزرگم رو دوست دارم. همیشه میرم خونهشون که با هم چایی بخوریم و حرف بزنیم.
خیلی خوبی لعنتی🫂🥰