اگر قورباغه بودم از آن سیگاری‌ها می‌شدم!

تربیت فرزند با دمپایی آغاز می‌شود | کمی بد آموزی برای والدین

مهم نیست چگونه بچه‌تان را تربیت کنید. چون چند سال بعد او بالاخره روی صندلی‌ راحت روانشناسی می‌نشیند و از زخم‌هایی که شما بهش زدید حرف می‌زند. نمک‌نشناس جهنمی فقط بدتان را می‌گوید. حتی نفرین‌تان هم می‌کند. پس بی‌خیال. همین الان کتاب‌های فرزندپروری را دور بیندازید و مطالب روانشناسی را فراموش کنید. چون هیچ کتاب و مطلبی مثل دمپایی جواب نخواهد داد. اگر دمپایی را برداشتید و بچه‌ سراسیمه به جنبش درآمد بدانید کارتان درست است. شما روی آن نفله تسلط دارید. همچنین به خودتان افتخار کنید. چرا که اگر هدف گذاری‌تان خوب نبود نمی‌توانستید بچه را مشوش کنید. این بهترین روش تربیتی‌ست. با این حال موتورهای جست‌و‌جو پر از سوالاتی از این قبیل است:

چگونه بچه را متوجه اشتباهاتش کنم؟

چطوری بچه را به خوردن کرفس مشتاق کنم؟

چگونه به بچه شیر بدم که خفه نشه؟

چجور بشورمش که پوست باسنش خدشه‌‌دار نشه؟

چگونه…

عزیزانم به نظر شما وسواس‌گونه نگران هستید. اصلا به نیاکان‌مان نگاه کرده‌اید؟ هیچ‌کدام‌ وقت‌شان را با یادگیری این خزعبلات تلف نمی‌کردند. آن‌ها بچه را به حال خود می‌گذاشتند و این بچه‌ها الان من و شما شدیم. آیا ما تبهکار و سادیسم از آب درآمدیم؟ گمان نکنم.😁

 

 

چگونه والد کافی باشیم؟

والد کافی بودن؟ این دیگر چه توهمی‌ست؟ پدر و مادران گرامی هیچ والدی نمی‌تواند کافی باشد. تقصیر شما هم نیست تقصیر آن نفله‌های نمک‌نشناس است. همان طور که گفتم آن‌ها پیش روان‌شناس‌شان از تروماهایی که شما مسبب‌شان بوده‌اید خواهند گفت. خوب، بد یا حتی کافی؛ شما هر کاری هم بکنید بچه بالاخره از شما ایراد می‌گیرد. اتفاقا باید هم بگیرد. طبیعی‌ست. چون این یعنی او به فکر اصلاح و پیشرفت نسل است. پس کاری‌تان نباشد و این قدر تلاش نکنید خوب یا حتی کافی باشید. در واقع اگر دل‌تان خواست می‌توانید حتی از دمپایی هم استفاده کنید. همچنین استفاده از کمربند هم (در مقادیر کم) بلامانع است. راحت و آسوده باشید بابا. زیادی سخت نگیرید.

 

 

اگر بچه به 123 زنگ زد چه کنم؟ 

تلفن را از نفله بقاپید. دهانش را با یک دست بگیرید تا عر نزند. بعد با مهربانی به کارشناس پشت خط بگویید که بچه‌تان فقط به خاطر کنجکاوی زنگ زده. می‌توانید محض احتیاط کمی قربان صدقهٔ بچه‌تان هم بروید تا آن‌ها چندش‌شان شود و باور کنند که خبری نیست. مثلا بگویید: امیرعلی قوربونش برم خیلی باهوش و کنجکاوه. اون روزی هم زنگ زده بود به آتش‌نشانی تا یاد بگیره. هه هه مادر فداش بشه:/

 

 

اگر بچه از خانه فرار کرد چه؟ 

متاسفانه یک چمدان کمتر شده ولی تبریک چون این یعنی یک نان‌خور هم کمتر شده. مطمئن باشید بچه از سن شش سالگی به بعد خودش می‌داند چه کار دارد می‌کند پس او را حال خود بگذارید و از این فرصت برای تمدد اعصاب استفاده کنید. اگر بلایی هم سرش بیاید خب لابد قسمت بوده دیگر. حقش هم هست. وقتی یک سگ بپرد جلو یا یک دزد، دست عجیب کوچکش را بگیرد تازه به یاد شما و مهربانی‌های‌تان خواهد افتاد. اما دیگر چه فایده‌؟ آن موقع که ترک‌تان می‌کرد باید به این چیزها می‌اندیشید.

 

 

کلام آخر

پدرمادران گرامی این قدر تلاش نکنید و وسواس به خرج ندهید. نگویید «دلم نمی‌آید»، «خیلی خشن است»، «خزعبلاته» و… فقط دمپایی را بگیرید و شوت کنید سمت نفله کوچولو تا حساب کار دستش بیاید. همیشه به یاد داشته باشد اگر سلاح او عر زدن و اشک باشد، سلاح شما دمپایی شماست. در غیر این صورت قورباغه روی قورباغه بند نخواهد شد.🐸

 

 

 

 

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *