آخرین مطالب

اگر قورباغه بودم از آن سیگاری‌ها می‌شدم!

زهرا مرادپور

شاید هم از آن الکلی‌ها...

دست نزن

عدم تعلق

سال‌ها پیش فیلمی دیدم که یکی از کارکترهایش با من ماند. چارلز استوارت. فیلم دیگران (۲۰۰۱)     زن به ستوه آمد. کتش را پوشید. از دروازه‌ها عبور کرد.

کریستال

کت روی شانه‌هایش بود. کرواتش مرتب گره خورده بود. موهایش را عقب داده بود. اگر نزدیک می‌نشستی عطر تلخ بادام را حس می‌کردی. روی صندلی‌های پشت نشسته بود. با

سیاهیْ محضِ سیاه

گردن و کمردرد‌های گاه و بی‌گاه. امروز صبح متوجه‌اش شدم. یک ایراد بزرگ داخل ستون فقراتم. دکتر عکس رادیولوژی را داخل نگاتوسکوپ گذاشت. سری تکان داد و گفت عجیبه.

کیسه‌زبالهٔ مشکی

به خاطر جا‌به‌جایی زمان پرواز مجبور شدم یک روز زودتر برگردم. بعد از حساب کردن کرایه از تاکسی پیاده شدم. صدای آهنگ خارجی می‌آمد. ساعت سه صبح. کدام احمقی

شلیک مغزفرسا

رفتم سالمندان. یکی از پیرمردها اصرار داشت شطرنج بازی کنیم. بساط شطرنج را چیدم. نشستیم. حسابی مشغول شده بودیم. مهره‌ها را پس و پیش می‌کردیم تا کیش و مات