معرفی نمایشنامهنویسان شاخص
نیل سایمون اولین نمایشنامهای که خواندم «اتاقی در هتل پلازا» بود. میرفتیم سفر. دقایق آخر حرکت به سرم زد کتاب را بردارم. تجربهٔ محشری بود. کتاب را در یکی از
نیل سایمون اولین نمایشنامهای که خواندم «اتاقی در هتل پلازا» بود. میرفتیم سفر. دقایق آخر حرکت به سرم زد کتاب را بردارم. تجربهٔ محشری بود. کتاب را در یکی از
اگر مادربزرگتان با نصیحتهای فراوان زندگیتان را کسل و بیهوده کرده، اگر مدام خلط گلویش را -متاسفانه در حضور شما- لای دستمال تف میکند، اگر ناهار تعارفتان میکند ولی غذا
تعداد برگهها از ۲۰۰ بالاتر رفته بود. شرمنده به مغازهدار نگاه کردم. انگار او قرار بود جزوههای لعنتی را بخواند. کنار دستگاه ایستاده بود و جزوهها را گرم گرم دستم
روز اول «به علت همین نداشتن صبر و حوصلهست که همهٔ ما این جا هستیم. ولی هر کدام از ما برای دیگران عاقلانه فکر میکند. کیست آن حکیمی که میگوید:
از بین همه طعمها دارچین به نظرم ایرانیتر است. وقتی درون خوراکیهای خارجی طعم دارچین را حس کنم جا میخورم. بستهبندی را میچرخانم تا کلماتی ایرانی ببینم. آخر اخیرا خیلی
«اوه اوه! داشتم از پلهها پایین میآمدم بروم آپارتمان خودم، که بنا کردم به رویای بابل را دیدن. خیلی مهم بود که حالا که اوضاع داشت رو به رو میشد،
نظم خیلی خوب است. شلختگی فاجعهست. منظم بودن؟ به دیگر چه چیزی بهتر از این. اصلا منظم باش تا کامروا شوی. شلختگی آدم را منفور میکند. شلختگی موجب تنهایی میشود.
شب بود. هوا آلوده. پشتبام بودم. از کنارم گذشت. بیصدا. آرام. بالها فراخش را دیدم. دوست داشتم بگریم. دچار نوعی ستودن آلوده به رقت شده بودم. میخواستم زانو بزنم و
کسی نمیداند اما یک شب کنار چراغی که هنوز سبز بود ترمز کردم. ساعت از سه گذشته بود. همه جا برفی و خلوت بود. سرم را روی فرمان گذاشتم و
مکانی مقدس/ برای گند زدن/ مثل قبر…» ادامه