پرسشهای بنیادی زندگی (به همراه پاسخ)
چرا بافت کرمکارامل دانهدان و شنی و ناصاف میشود؟ بعد از ساعتها تلف کردن وقت و حوصلهی مبارک بالاخره ظرفهای کرمکارامل را برمیگردانید. قیافهاش بدک نیست. مزهاش هم. اما بافتش…
چرا بافت کرمکارامل دانهدان و شنی و ناصاف میشود؟ بعد از ساعتها تلف کردن وقت و حوصلهی مبارک بالاخره ظرفهای کرمکارامل را برمیگردانید. قیافهاش بدک نیست. مزهاش هم. اما بافتش…
سگدرمانی از سری درمانهای جدید (+) سگی بخرید. اگر سگ دارید، سگی دیگر بخرید. (صرفا جهت مصرفگرایی) برای او پوزهبندی فلزی بخرید. برای خودتان هم پوزهبند
چرا سبک جدید؟ مهم نیست سرتان است یا مثانهتان وقتی یکم درد دارید باید یک کاری برایش بکنید. وگرنه درد زیاد میشود و مجبور میشوید هر کاری برایش بکنید. این
اگر فقط رویم را میکشیدی دو سه ساعت میخوابیدم. اما تو بعد از این که رویم را کشیدی کنارم نشستی. دستت را روی پلکهایم گذاشتی و گفتی: بخواب. حالا من
گاهی اوقات خود نویسنده را در متنها و یادداشتها و کتابهایش میبینم. برای مثال ریچارد براتیگان در قسمت «اشکهای اسپاگتی» کتاب «ویلارد و جایزههای بولینگش» نوشته: «بشقاب نان اسپاگتی جلوی
«میدونی زندگی خیلی گهه. تقریبا شبیه یه خودارضایی بدون ارگاسمه.» این را گفتی و بعد سکوتی طولانی شکل گرفت. هر سهئمان برای مدت زیادی هیچ نگفتیم. تا این که تو
این سوال از کجا شکل گرفت؟ درست نمیدانم. شاید بعد از مرگ جوجهمان بود که بهش فکر کردم. جوجه چند روزی تو خودش بود. سرش پایین و حالش گند بود.
مغرورتر از آنم که بگویم من را گیر انداختند. پس میگویم من در واقع یک روزی خودم را دادم دست خود کالبدشکافم. او هم دستکشهای پلاستیکی آبیش را پوشید و
هنوز سه ساعت هم از به خواب رفتنش نگذشته بود که چشمهایش را گشود. یک سوسک بزرگ روی پرده بود. درست در چند سانتی صورتش. گیج نگاهش کرد. چشمهای سوسک
مکانی مقدس/ برای گند زدن/ مثل قبر…» ادامه