اگر قورباغه بودم از آن سیگاری‌ها می‌شدم!

شبانه به‌ آن‌ها سر بزن

 

برای شناختن‌شان شبانه به‌ آن‌ها سر بزن.

می‌روند پارک‌های مطرود.
تنها.
کوسه‌های غمگین را می‌گویم. می‌نشینند انتهای سرسره‌های رنگ و رو رفته.
آه می‌کشند و برای ستاره‌‌دریایی‌ها نان خرد می‌کنند.

 

 

کوسه‌های شاد
که اتفاقا پول‌دار هم هستند
دلقک‌ماهی‌های غمگین را استخدام می‌کنند.

بعد دور هم جمع می‌شوند تا خودکشی آن‌ها را تماشا کنند.

 

روی صندلی‌های چرمی. دور تا دور محوطه‌ای می‌نشینند که رو به صخره‌ای سنگی‌ست. سیگار دست‌شان می‌گیرند و با هم حرف می‌زنند. درباره‌ی ماهی‌هایی که اخیرا جر داده‌اند. یا بچه‌های‌شان. یا درباره‌ی اوضاع دریا و چیزهای دیگر. مشغول‌اند به حرف. تا این که دلقک‌ماهی وارد می‌شود. کوسه‌ها ساکت می‌شوند. فقط نگاهش می‌کنند. البته با لبخندهای خبیثی که هر لحظه ممکن است به خنده‌های بلند بدون کنترل تبدیل شود.

 

 

 

دلقک‌ماهی بالای صخره می‌ایستد. طناب را دور کله‌اش گره زده. انتهای طناب را هم دور صخره پیچیده تا بتواند بدون باز شدن طناب خودش را حلق‌آویز کند. دلقک‌ماهی نفس عمیقی می‌کشد. به مقابل می‌نگرد. جوری که انگار دارد تمام و تک‌تک لحظه‌های زندگی‌اش را نظاره می‌کند.

کوسه‌ها آن پایین‌اند. دلقک‌ماهی به آن‌ها می‌نگرد و بعد مقابل چشم‌های‌شان می‌پرد. ابتدا سقوط می‌کند. جاذبه او را به پایین می‌کشد. دلقک‌ماهی با حس کردن فشار دور کله‌اش لبخند می‌زند. مردن تنها چیزی‌ست که دلقک‌ماهی‌ها را واقعا شاد می‌کند. اما خیلی طول نمی‌کشد که جاذبه بی‌اثر می‌شود. دلقک‌ماهی بالا می‌رود و بعد شناور می‌ماند. مثل بادکنکی بی‌حال که به صخره‌ای مرتفع متصل باشد. معلق‌ و منتظر. شناور و کج. خودکشی داخل دریا به طرز مضحکی نافرجام است. پس کوسه‌ها به قیافه‌های رنگ‌ و رو رفته‌ی دلقک‌ماهی‌های افسرده می‌نگرند و می‌خندند.

کوسه‌ها خندان به دلقک‌ماهی و او بی‌ هیچ حسی به نور آن بالا می‌نگرد.

آن بالا منم. من و چراغ قوه‌ام. و البته اسنورکل شنایم. با آن می‌توانم سرم را تا حدی پایین ببرم. پایین‌تر از سطح تیره‌ی آب. دریا سیاه است. کاملا. البته به جز قسمت‌هایی که ماه بر آن تاب می‌خورد. مهتاب با امواج پخش می‌شود و حرکت می‌کند. نور نقره‌فام قشنگی‌ست. اما برای دیدن آن پایین‌ها کافی نیست. چراغ قوه به همین درد می‌خورد.
سه‌ی شب است. همیشه دیرقت می‌روم دریا تا ماهی‌ها را ببینم. آن موقع شب همه‌شان تظاهر را کنار می‌گذارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *