اگر قورباغه بودم از آن سیگاری‌ها می‌شدم!

انسان؛ عجیب‌ترین موجودی که دیده‌ام

برای فراری دادن اسب باید شلیک کنی.
برای فراری دادن گرگ باید آتش روشن کنی.
برای فراری دادن آهو اما، شکسته شدن یک چوب ظریف جنگل کافی‌ست.
برای فراری دادن عنکبوت باید تارش را پاره کنی.
برای فراری دادن مار باید بی‌حرکت بمانی.

برای فراری دادن ملخ باید در گندم‌زار راه بروی.
برای فراری دادن خرس باید خودت فرار کنی.
برای فراری دادن گربه، بارش باران کافی‌ست.
برای فراری دادن سوسک باید چراغ روشن کنی.
برای فراری دادن ماهی چند ضربه به تنگ کافی‌ست.
برای فراری دادن کبوتر باید یک سی‌دی آویزان کنی.
برای فراری دادن روباه باید سگ بخری.
برای فراری دادن مرغ دست‌هایت را در هوا تکان بدهی.
برای فراری دادن مورچه باید خانه را جارو بکشی.
برای فراری دادن پشه‌های ریز باید به دیوارها تینر فوری بزنی.
برای فراری دادن راکون باید تظاهر کنی نمی‌بینی‌اش.
برای فراری دادن شعله باید کبریت را فوت کنی.
برای فراری دادن انسان…
راستی برای فراری دادن انسان باید دقیقن چه کرد؟
چه راهی هست که همهٔ انسان‌ها را فراری می‌دهد؟
چه راه حلی بی‌استثناء همه‌شان را دور می‌کند؟
راستش انسان عجیب و پیچیده‌ترین موجودی‌ست که تا به حال با آن مواجه شده‌ام.
هر چقدر شلیک کردم، آتش روشن کردم، چوب شکاندم، بی‌حرکت ماندم، چراغ روشن کردم، به در ضربه زدم، سی‌دی آویزان کردم، در گندم‌زار راه رفتم، سگ خریدم، دست تکان دادم، تار زدم، جارو کشیدم، تینر زدم، خاموش کردم، به ندیدن تظاهر کردم، باران زد و فرار کردم باز هم انسان‌هایی بودند که فرار نکند. بمانند و به ماندن دعوت کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *