اگر قورباغه بودم از آن سیگاری‌ها می‌شدم!

قور… منظورم وزغ‌ است

من و قورباغه‌ها!؟

نخیر آقا

ما به هیچ وجه ارتباطی نداریم.

نمی‌دانم این شایعات را از کجا آب می‌خورد اما به هر حال من هیچ ربطی به قورباغه‌ها ندارم. هیچ می‌دانید این شایعات بی‌اساسی که پی‌اش هستید چقدر برای من گران تمام می‌شوند؟ خدا نکند وزغ‌ها بفهمند. هیچ می‌دانید وزغ‌ها ذاتا به خاطر آرتروز گردن چقدر موجودات عصبی‌ای هستند؟ حالا اگر همچین چیزهایی هم به گوش‌شان برسد وای به حالم می‌شود. آن‌ها حوصله‌ی هیچ توضیحی را ندارند. قبل از این که فرصت کنم بگویم قبلا ساقی قورباغه‌‌ها بودم و بگویم همه چیز مال گذشته است و الان دیگر برای آن‌ها کار نمی‌کنم و این حرف‌ها مگر گوش می‌دهند.

نخیر

دربست کلتی روی شقیقه‌ام می‌گذارند و با چهره‌های بی‌احساس‌شان  بـــــنـــــگــــ

مغزم را روی پاهای بامزه‌شان می‌پاشند و در خون من می‌رقصند.

خدای من تا همین جا هم زیادی گفته‌ام. بس کنید لطفا و دیگر هرگز نخواهید از روابطم با قورباغه‌ها حرف بزنم.

 

این جا هیچ چیزی به چیزی ربط ندارد. چرا فکر کردید منطق خاصی پشت قورباغه‌های صفحه‌ اول بااین صفحه است؟

بله بله خودم هم می‌دانم که اگر با ربط و منطق بود خیلی قشنگ‌تر می‌شد و من کمی بیشتر شبیه روشن فکران می‌شدم(شاید) اما به هر حال این جوری نیست. همه چیز که نباید کامل باشد. می‌توانید فرض کنید من در حال مقابله با کمال‌گرایی هستم و این صفحه نتیجه‌ی تلاشم است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *